زبانحال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام قبل از شهادت
درد دلهـام برای تو حسین بسیار است بسته ام بار سفر چشم به راهم یار است خوشی عمر مرا بود به نه سال فقـط بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است ابن ملجم به خیالش که مرا کُشت ولی قاتل اصلی من ضرب در و مسمار است حسن از کوچه چه دیدست که نالان باشد که هنوزم که هنوز است دلش بیمار است به ابالـفـضل سپردم که کـنـارت باشد او گرفتار تو و در همه جا غمخوار است بیـشـتـر از همه دلواپس زینـب هستم که به هر شهر اسیرِ سرِ هر بازار است زیور آلات به همراه مبر کرب و بلا اُلفت مـردم کـوفـه به طلا بـسـیار است |